در اینجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با دست مبارکشان او را به سوی امام زمانش راهنمایی نموده ، به او فرمودند: فرج و گشایش و نجات تو در دست امام زمان تو که آخرین جانشین من می باشد است. او هم تا چشمش به جمال ملکوتی امام زمان افتاد خودش را روی پای آن حضرت انداخت و شروع کرد به گریه و ناله و با مولایش درد دل گفتن، همانطور که دست به دامن آن حضرت شده بود، اشک می ریخت و می گفت: ” یا مولانا یا صاحب الزمان الغوث الغوث الغوث ! ادرکنی ادرکنی ادرکنی! الساعه الساعه الساعه! العجل العجل العجل! آقا جان تو به فریادم برس، ای مولای من! ای امام با محبت من، ای صاحب من! از شر شیطان و هوای نفس و تمام بدبختی ها واز همه بدتر از دوری و فراق تو و نداشتن ارتباط با تو، به شما پناه می برم و در آخر به خدا گفت: یا ارحم الراحمین، ای مهربان ترین مهربانان! به حق محمد و آل طاهرین او، خودت امر فرج ما و مولای ما را امضاء کن!
خوشا به حال او که دستش به دامن محبوبش رسید و سعادت دنیا و آخرتش را خرید، ای کاش ماهم با امام زمانمان ارتباط روحی برقرار کنیم، و با این ارتباط به همه خوبی ها دست پیدا کنیم. ان شاءالله
آن عاشق تا متوجه مقام و منزلت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شد و فهمید که آن ها پیش خدا آبرومند هستند، بدون آن که آن ها را ببیند شروع کرد خدا را قسم دادن به حق آن ها که فرجی برایش حاصل شود. ناگهان پیغمبر اکرم و علی بن ابیطالب (صلوات الله علیهما وآلهما) را در کنار خودش دید و شناخت. در همان حالی که دو زانو روی زمین نشسته بود، دست راستش را به دامن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم) انداخت و در حالی که حضرت استاده بودند و با تبسّم به او نگاه می کردند عبای آن حضرت را محکم گرفت و با حالت خضوع و خشوع و امید فراوان به ایشان نگاه کرد و آرام و با دلی شکسته گفت: یا محمّد! آنگاه چون حضرت علی علیه السلام نیز در کنار آن حضرت بودند، دست چپش را به دامن امام علی علیه السلام گرفت و رویش را به طرف آن حضرت چرخاند و ملتمسانه گفت: یا علی! همان طوری که رویش به طرف علی بن ابیطالب بود برای بار دوم گفت: یا علی! دوباره چهره اش را به طرف پیامبر اکرم چرخاند و گفت : یا محمّد! ” اکفیانی فانکما کافیان” شما مرا یاری کنید که دوای درد من نزد شماست.
درست مثل غریقی که طلب یاری کند متوسل به آن دو بزرگوار شده بود که امام زمان و فریاد رس درماندگان هم ظاهر شدند؛ در اینجا…..
ادامه دارد…….
دعارسیدبه “اللهم صل علی محمّد و آل محمّد “
متوجه شدم این فرد عاشق، خالصانه از خدای مهربان طلب گشایش کرده، خدا هم او را راهنمایی کرد و به او گفت : ای بنده من که می خواهی به سوی من حرکت کنی و نجات پیدا کنی، اول رحمت خاص الخالص را برای بهترین بندگان من یعنی ” محمّد و آل محمّد” طلب کن، تا هم گناهانت را ببخشم وهم دعایت را مستجاب کنم و تو را هم وارد دیار رحمت خاص خود نمایم دوستت به دامن من، این بندگان برگزیده من که راهنمای هدایت و سعادت تو هستند برسد و آنگاه به او محمّد وآل محمّد را معرفی نمود و فرمود اینها صاحبان امر تو هستند و تو باید با محبت امر آن ها را اطاعت کنی و به آن ها معرفت پیدا کنی. ” یا محمّدُ و یا علی، یا علیُ یا محمّد”
ادامه دارد……
موت اخضر(سبز)
موت احمر(سرخ)
موت ابیض(سفید)
موت اسود(سیاه)
موت اخضر حریت، آزادگی و خرمی می آورد و با قناعت حاصل می شود.
موت احمر جنگیدن با نفس[که نزدیکترین و خطرناک ترین دشمن انسان است] است که جهاد اکبر می باشد.
موت ابیض صفای نفس است با تهذیب که چهره قلب را سفید می نماید و باطن را نور می دهد و با جوع(گرسنگی) حاصل می شود.
موت اسود از مرگ احمر هم سخت تر و شدیدتر است [و لربک فاصبر] که همان تحمل اذیت و زخم زبان های مردم و صبر در مصائب و محن و سرزنش لائمین و تحمل اذیت خلق است.
۱.نیروی جاذبه
۲.نیروی دافعه
نیروی دافعه نیرویی است که باعث میشود سیارات بیش از حد معین به خورشید نزدیک تر نشوند. ونیروی جاذبه نیرویی است که باعث میشود سیارات نه گانه فاصله شان را از خورشید از حد معین بیشتر نکنند.
پس اگر نیروی جاذبه نبود هر سیاره در فضای غیر متناهی فرار می کرد و اگر نیروی دافعه نبود هر سیاره به مرکز خودش(خورشید) جذب می شد و با آن برخورد می کرد وفنا می شد. در نتیجه این دو نیرو باعث اعتدال در نظام شمسی می شوند همانطور که خداوند فرموده: ” کل فی فلک یسبحون” (سوره یس، آیه ۴۰)، هر کدام از این سیارات در مسیر خود شناورند.